در سالهای اخیر، اقتصاد دانشبنیان محور بسیاری از برنامههای توسعه و نیز حمایتهای دولتی بوده است. اما اقتصاد دانشبنیان چیست و چگونه سنجیده میشود؟
جامعۀ محصولبنیان عصر صنعت، دانش را دادهای معلوم فرض میكند كه نیروهایی خارج از چارچوب اقتصادی آن را شكل میدهد و جامعۀ دانشبنیان، دانش را در چارچوب مدل رشد اقتصادی جای میدهد و شكوفایی و پایداری اقتصادی را بهطور مستقیم به تولید انواع دانش مربوط میكند. مدل رشد اقتصادی عصر صنعت را رابرت سولو در دهۀ ۱۹۵۰ ارائه كرد كه آن را مدل رشد برونزا مینامند. اما با افزایش نقش علم و فناوری در اقتصاد كشورها، نظریههای جدید رشد مطرح شد كه افزاینده به مقیاس بودن تابع تولید را مطرح میكند. از دهۀ ۱۹۸۰، نظریهپردازانی مانند پال رومر (۱۹۸۶ـ۱۹۹۲)، مككلاپ (۱۹۸۰ـ۱۹۸۴) و دراكر (۱۹۸۸) ظهور عصر جدید اقتصادی را پیشبینی كردند كه در آن، دانش منبع اصلی ثروت و تولید اقتصادی به شمار میرود. رومر در سال ۱۹۹۳، مدل یا نظریۀ جدید رشد اقتصادی را مطرح كرد و در آن دانش را پیشران رشد اقتصادی در نظر گرفت. این مدل، مدل رشد درونزا نامیده میشود. رومر معتقد است در اقتصاد مدرن باید تفسیر وسیعتری از مفهوم سرمایه ارائه كرد؛ دانش نیز نوعی سرمایه است. اقتصاد در عصر جدید از «اقتصاد منبعبنیان» فاصله گرفته و به «اقتصاد دانشبنیان» نزدیك شده است. در این دوران، موفقیت بنگاهها و اقتصادهای ملی، بیشتر از هر چیز دیگری به اثربخشی استفاده از دانش و نوآوری بستگی دارد.
بر اساس نظریۀ جدید رشد، دانش با ارتقای روشهای تولید و بهبود محصولات و خدمات، نرخ بازگشت سرمایه را افزایش میدهد (قانون بازده فزاینده). درنتیجه، با افزایش پیوستۀ سرمایهگذاری روی دانش و فناوری میتوان نرخ رشد اقتصادی كشور را بهطور مستمر افزایش داد. ازاینرو، میتوان گفت فناوری ارتباطی تنگاتنگ با فعالیتهای اقتصادی دارد و موجب تقویت و ارتقای نظامهای اقتصادی میشود. در گذشته، فعالیتهای فناورانه با صرف زمان، تلاش و مهارت تعداد اندكی از افراد پیگیری میشد، اما امروزه سرمایهگذاری روی فناوری مستلزم صرف هزینههای فراوان و مهارت گستردۀ افراد است. منبع تأمین مالی فعالیتهای فناورانه به دو گروه عمدۀ دولتی (بنگاههای دولتی، نیمهدولتی و اجتماعی) و بنگاههای خصوصی و انفرادی تقسیم میشود. سه رویكرد برای تعریف كاربردیتر اقتصاد دانشبنیان ارائه شده است: ۱) رویكرد نهادههای دانش؛ ۲) رویكرد ستادههای دانش؛ ۳) رویكرد ساختار چندبعدی اقتصاد دانشبنیان.
رویکرد نهادههای دانش، شاخصهایی مانند مهارت نیروی كار یا سرمایۀ انسانی؛ درجۀ سواد نیروی كار؛ توزیع مكانی نیروی كار ماهر؛ مخارج تحقیق و توسعه را برای سنجش اقتصاد دانشبنیان مدنظر قرار میدهد. مهارت نیروی كار، متغیر نماینده برای اهمیت دانش است. از درجۀ سواد نیروی كار و تعداد نیروی كار باسواد، برای ارزیابی سطح شایستگی نیروی كار استفاده میشود. توزیع مكانی كارگران برخوردار از شایستگی بالا، جغرافیای اقتصاد دانشبنیان و سطح اشتغال در هر ناحیه را مشخص میكند. مخارج تحقیق و توسعه، اصلیترین نهادۀ دانش، به درك چشمانداز منطقهای در اقتصاد دانشبنیان كمك میكند.
رویکرد ستادههای دانش، تولیدات حاصل از تركیب نهادههای مختلف دانش و ستادههای حاصل از مخارج تحقیق و توسعۀ بنگاهها (مانند تعداد محصولات دانشبنیان، ارزشافزودۀ حاصل از محصولات دانشبنیان و…) را بررسی میکند. در رویکرد ساختار چندبعدی، شاخصهای سنجش، در ابعاد مختلف نهادهها و ستادهها تعریف میشود. این رویکرد، در مقایسه با رویكردهای دیگر، كاملتر و جامعتر است، اما نیاز به هزینههای زمانی و مالی فراوانی دارد و گاه توجیه اقتصادی ندارد.
یکی از رویکردهای چندبعدی، روششناسی KAM بانك جهانی است که چهار ركن برای اقتصاد دانشبنیان در نظر میگیرد:
۱) نیروی كار ماهر و آموزشدیده؛
۲) نظام نوآوری اثربخش؛
۳) زیرساخت اطلاعاتی مناسب؛
۴) رژیم نهادی و اقتصادی قوی.
روش سنجش دانش در این مدل، مبتنی بر كارت امتیازی اصلی شامل ۱۲ شاخص دانشی (۳ شاخص برای هر ركن) و ۲ شاخص عملكردی و كارت امتیازی سفارشی شامل ۸۰ متغیر كیفی و ساختاری و امكان سفارشیسازی بر اساس شرایط كشور است. امتیازدهی بر اساس شاخصهای مختلف و نرمالسازی شاخصها بین ۰ تا ۱۰ انجام میشود. شاخصهای کارت امتیازی اصلی این مدل در جدول ۱ ارائه شده است.
جدول ۱٫ شاخصهای کارت امتیازی اصلی روششناسی KAM
رژیم نهادی و انگیزشی اقتصادی | آموزش و منابع انسانی | نظام نوآوری | زیرساخت اطلاعاتی | عملكرد (اقتصادی) |
§ موانع تعرفهای و غیرتعرفهای
§ كیفیت رگولاتوری § حاكمیت قانون |
§ نرخ باسوادی بزرگسالان (درصد از افراد پانزده سال به بالا)
§ ثبتنام در دورۀ متوسطه § ثبتنام در دورۀ دانشگاهی |
§ تعداد محققان در R&D به ازای یك میلیون جمعیت
§ درخواست پتنت ارائهشده توسط USPTO، به ازای یك میلیون جمعیت § مقالههای ژورنالی علمی و فنی، به ازای یك میلیون جمعیت |
§ خطوط تلفن به ازای ۱۰۰۰ نفر (خط تلفن ثابت + گوشی موبایل)
§ تعداد رایانهها به ازای ۱۰۰۰ نفر § تعداد كاربران اینترنت به ازای ۱۰۰۰۰ نفر |
§ میانگین رشد سالیانۀ تولید ناخالص داخلی (درصد)
§ شاخص توسعۀ انسانی |
یکی دیگر از رویکردهای چندبعدی، رویكرد اوایسیدی برای سنجش اقتصاد دانشبنیان است که ابعاد و شاخصهای آن در جدول ۲ ارائه شده است.
جدول ۲٫ ابعاد و شاخصهای رویکرد OECD برای سنجش اقتصاد دانشبنیان
بعد | شاخصها | توضیحات |
اندازهگیری نهادههای دانش | • هزینۀ R&D
• اشتغال مهندسان و كادر فنی • پتنتها • تراز پرداخت بینالمللی برای فناوری |
|
اندازهگیری جریان و ذخیرۀ دانش | • انتشار دانش مجسم (بهكاررفته در فرایند تولید)
• انتشار دانش غیرمجسم (به شكل پتنت، لیسانس و دانشفنی) |
برای اندازهگیری ذخیرۀ دانش میتوان از نهادههای سالیانۀ R&D استفاده كرد |
اندازهگیری ستادههای دانش | • دستهبندی بر اساس شدت R&D (نسبت هزینۀ R&D به GDP): صنایع با فناوری برتر، متوسط، پایین
• محاسبۀ نرخ بازگشت بر اساس تحلیل هزینه ـ منفعت نوآوری |
|
اندازهگیری شبكههای دانش | • شاخصهای پیمایش نوآوری (طرحهای پژوهشی مشاركتی، جابهجایی كاركنان، روشهای دسترسی به یافتههای تحقیقاتی و…) | مستلزم سنجش نظام ملی نوآوری توانایی كشورها در توزیع دانش بین نهادها و بازیگران مختلف نظام نوآوری است |
اندازهگیری دانش و یادگیری | • شاخصهای توسعۀ انسانی
• سنجش سطح تحصیلات • سنجش آموزش ضمن خدمت • سنجش هزینۀ بنگاهها برای آموزش |
در مقالههای بعدی، جایگاه ایران در ردهبندیهای مرتبط با اقتصاد دانشبنیان و برنامههای کشور در راستای حرکت به سمت اقتصاد دانشبنیان بررسی خواهد شد.
منابع
۱) عظیمی ناصرعلی، برخورداری دورباش سجاد، ۱۳۸۹، شناسایی بنیانهای اقتصاد دانشبنیاد، انتشارات مركز تحقیقات سیاست علمی كشور، چاپ اول، تهران
۲) كیقبادی مرضیه، ملكیفر فرخنده، فتحاللهیپور حمید، ۱۳۹۴، اقتصاد دانشبنیان و نظریۀ جدید رشد؛ همراه با نمای جهانی سیاست علم و فناوری در ۵۲ كشور، انتشارات آیندهپژوه، چاپ اول، تهران
۳) OECD, 1996, THE KNOWLEDGE-BASED ECONOMY, OECD Publications, Paris
۴) Chen Derek H. C., Dahlman Carl J., 2006, “The Knowledge Economy, The Kam Methodology And World Bank Operations”, World Bank, Washington DC